mouse code

کد ماوس

.

کد جمله های دکتر شریعتی

کد جمله های دکتر شریعتی

مــعــین - همدم

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


« جایی میان ابرها »

           "مگر نمیدانی بزرگترین دشمن ادمی فهم اوست تا میتوانی خر باش تا خوش باشی!"

          "بیایید سالهای زنده بودن را در بیداری بگذرانیم چون سالهای زیادی را باید به اجبار خفت

           "چه قدر حقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند .نه اراده ی دوست داشتن

                              نه لیاقت دوست داشتن و نه متانت دوست داشته نشدن

                                     با این حال مدام شعر عاشقانه می خوانند"


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 4:19 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 4:16 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
همان یک لحظه اول ،
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،
برروی یکدگر ، ویرانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،
بر لب پیمانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
که میدیدم یکی عریان و لرزان و دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمانرا
واژگون مستانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت میپذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحه صد دانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و دیوانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اکر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را وارونه ، بی صبرانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای پر افسانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد ،
وگرنه من بجای او چو بودم ،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 4:15 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 4:9 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

 

به اسمان نگاه کن دوست داری کدام ستاره مال تو باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


 

به اونی که از همه کم نور تره قانع باش چون به اونی که پر نور تره همه نگاه میکنند.


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 3:51 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

- بیهوده متاز که مقصد خاک است
 

- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن

- نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم

- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن

- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود

- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود

- هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم

- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست

- دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است

- تنها موقعی حرف بزن که ارزش سخنت بیش از سکوت کردن باشد

- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد

- مرد بزرگ، کسی است که در سین?‌خود ، قلبی کودکانه داشته باشد

- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی

- یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها. کی بماند برگ کاهی در میان بادها

- دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است



- نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد

 

- هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید

- کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی ... نه حاشیه ای از یاد رفتنی

- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد

- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

 


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 3:42 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

 

داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و بدان که برکت خواهی یافت


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 3:39 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

 

دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی...پناه ببری...ضعیف باشی
دست خودت نیست
زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را
شاید عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که او خوشبخت باشد
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 3:37 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید تمام هفته را به تماشای چشمانش بنشینم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید تمام دفترهای سیاه را که در نبود او نوشته ام پاره پاره کنم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید راهش را با اشک چشمان غمزده ام بشویم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید تمام نمازهایم را بخوانم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید هزار هزار صلوات بفرستم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید جانم را فدایش کنم

امشب با خودم هزاران هزار عهد بستم

امشب هزار نذر کردم

امشب قسم خوردم

به دو چشمانش قسم اگر بیاید این دفعه دیگر عهد نمیشکنم

به تار مویش قسم نماز میخوانم

خدایا به خودت قسم کمکم کن...........


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 3:36 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

 

زندگی بافتن یک قالیست


نه به آن نقش ونگاری که خودت میخواهی


نقشه را اوست که تعیین کرده


تو در این بین فقط می بافی


نقشه را خوب ببین


نکند آخر کار 


  قالی زندگیت را نخرد


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 3:33 عصر توسط Nahid نظرات ( ) | |

<      1   2      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت




کد ماوس